قربون کبوترای حرمت
الآن که مینویسم هنوز تولد امام رضا نیومده و معلوم نیست بطلبه تا اون موقع برم به پا بوسش یا نه
اما این رو میخواستم بگم که روز تولد حضرت معصومه تو حرمش بودم. تو یکی از صحن ها که رفتم دیدم دارن نقاره میزنن. یه دفعه دلم هوایی شد. دست خودم نبود نشستم زار زار گریه کردم . نمیدونم برای چی .اما یه نگاه به جمعیت کردم . دیدم خیلیا این جورین.خیلیا گریه میکنن. اما به خودم اومدم. از خودم بدم اومد.من چه قدر بدم که توفیق ندارم به زیارتش برم.زیارت امام رضا رو میگم. یه جورایی نا امید شدم. حالم گرفته شد.کاش میشد میطلبیدی و من رو میبردی .