سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اشکستان

صفحه خانگی پارسی یار درباره

مادرم قبرت کو

    نظر
بسم الله
مادرا من خجلم
تو ببخشا که اگر صورت من نیلی نیست
یا که رخساره حق خواهی من ضربه خور سیلی نیست
پلک سالم دارم
بازو و پهلوی من بی درد است
لیک چشمانم اگر بهر تو گریان نشود نا مرد است
شد فدک باغ نمک بر دل پر ریش علی
مادرم شکر خدا که نخوردی به زمین پیش علی

کوچه ها غوغا بود
همه مردم نامرد
باغ دربش میسوخت
چار بلبل به ترانه مشغولبی خبر از همه جا
باغبان تنها بود
شاپرک له شده بود
غنچه یاس به زیر پا بود
باغبان تنها بود
ریسمان بر گردن
باغبان را بردند

میرسیدم به نوایی ای کاش
میشدم کهنه نخی ناقابل
میرسیدم به وصال
یا به نعلین علی
یا بر آن چادر کهنه که تو را بود به سر
مادر خاکی من
کاش خاکی بودم
میشدم مهر نماز
به عروج شب پیشانی تو میرفتم
واندر آن خلوت دور از اغیار
سجده ام را به تو میبخشیدم


*کاش سید بودم
وشب رقص جنون شهدا در فکه
شال سبزی یه کمر
ذکر قدوسی یا فاطمه بر پیشانی
مصحفی کوچک در جیب لباس خاکی
که اگر تیر به قلبم میخورد
پیش از آن قاری قرآن می شد

*کاش سید بودم
و بسان همه سادات بسیجی که به خاک افتادند
زائر آن قد بی مرقد تو می گشتم
گر اجازه به سخن میدادی
با صدایی لرزان جمله ای میگفتم
"مادرم قبرت کو"