هه ...
بیکاریا
چه طور مگه؟
آخه این همه وقت میذاری و میشینی تایپ میکنی که چی بشه؟
که چی بشه؟ خوب معلومه. یه نفر پیدا میشه که اینا رو بخونه.
خوب مثلاً یه نفر پیدا شد و خوند.بعدش؟بعدش چی؟
اگه انصاف داشت و خوشش اومد نظر میده.اگه نخوند و وبلاگ داشت بازم نظر میده و میگه وبلاگ زیبایی داری به من هم سر بزن خوشحال میشم. اگه هم هم خوند و خوشش نیومد ایراد میگیره. بعضی ها هم که الکی میان چرت . پرت مینویسن. تازه یه عده هم هستن این قدر بیکارن میان غلط دیکته ای میگیرن.
خوب بعدش؟...
بعدش همین دیگه.
چه بی کار.مسخره.آدم وقت بذاره و بیاد یه چیزایی بنویسه تازه شاید دیگران بیان بخونن و شاید نظر بدن...اوه. برو بابا.آخرش چی؟
همین.اگه نظر ها زیاد باشه آدم ذوق میکنه و به نوشتن امید وار میشه. وگرنه سعی میکنه بهتر بنویسه.
در کل کار مزخرفیه.مگه نه؟
نه. تو ذوق نداری
چه ربطی به ذوق داره؟این که بشینی بنویسی تا دیگران بخونن یا اینکه بری از این ور و اونور دزدی کنی ذوق میخواد؟
آره دیگه.پس چی؟
بی خیال بابا. ما به نتیچه نمیرسیم. خودت چه طوری؟
ای بد نیستم
چه خبر از کجا ؟
هیچی سلامتی.تو خوبی؟
بد نیستم. چه کارا میکنی؟
هیچی. ول میگردیم که بیکار نباشیم
خوبه. کار خوبیه
...
..................
خسته شدم این قد ر دری وری نوشتم.اه. دیگه کم کم دارم از نوشتن خسته میشم.آخه اینها که نوشته حساب نمیشه.اینا مزخرفات ذهنه
از اونایی که نظر دادن ممنون. اونهایی هم که ندادن هیچی ...