برای مادر
درد سر، بین گذر، چند نفر، یک مادر!!!
شده هر قافیه ام یک غزل درد آور
ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری
امنیت نیست از این کوچه سریع تر بگذر
دیشب از داغ شما فال گرفتم، آمد :
دوش می آمد و رخساره... نگویم بهتر!
من به هر کوچه ی خاکی که قدم بگذارم،
نا خود آگاه به یاد تو می افتم مادر
چه شده، قافیه ها باز به جوش آمده اند:
دم در، فضه خبر، مادر و در، محسن پر!
(( آنــدم کــه ز بــاغ بــاغــبــان را بــرنــد ، در شعله هنوز غنچه و گل می سوخت ))