آتش و در
نگاه سرد مادر بود و آتش
صدا بین صدا گم بود و آتش
بجای تسلیت با دسته گل
هجوم قوم هیزم بود و آتش
آرام آرام.علی و چند نفر به زیر تابوت و 4 طفل یتیم به دنبال آن
چه خبر است؟
باید سکوت کرد مبادا که بیدار شوند نا اهلان و نامردان. آستین های عربی در دهان کودکان است و اشک هایشان جاری است
خدایا!اشک یتیم است که به زمین میچکد...
قبر آماده است.
چه میکشد علی
محرمی در آن جا وجود ندارد که بدن زهرا را درون خاک بگذارد
و ناگهان دو دست از درون قبر هویدا میگردد
که علی جان! امانتم را به من برگردان آه یا رسول الله چه قدر مهربانی. باز هم به دادم رسیدی
یادت هست
این من بودم که تو را با دست خود به میان قبر نهادم
و در هنگام مرگ جان تو از سینه و گردنم پرواز کرد
ببخش
بگیر امانتت را
بگیر یاسی را که به من سپرده بودی
نیلوفر شده است
امانتت باز گردانده شد
چیزی از من مپرس که شرمنده ات هستم